مشاورا میگن کمال طلبم، برای همین مغزم جواب کرده و نمیتونم به کارام برسم.
میگن نمیشه تو همه چی عالی و ایده آل بود.
خب تا حالا صد جور کار عوض کردم!
می خوام درس بخونم
کار بکنم
ازدواج بکنم
و خیلی چیزای ریز دیگه
که خب همه ما اینارو می خوایم
نمیدونم کجای خواسته هام نامعقوله که مغزم عین چرخ دنده های شکسته تو هم گیر کرده...
دلم خواست برم مدرسه😔
آدم هیچ وقت وقتی توی زمانی هست قدر اون زمان و داشته هاشو نمیدونه
مثلا تو دوران مدرسه فشار امتحان ترم و میانترم، حتی امتحان ورودی چه قدر زیاد بود، حالا اما فشار معنی دیگه ای داره و حتی فرداها ممکنه مفهوم دیگه ای داشته باشه!
برامون صبح از خواب بلند شدن و واسه سرویس مدرسه منتظر موندن عذاب بود! حالا اما گاهی دلم لک میزنه ی بار صبح واسه مدرسه رفتن از خواب پاشم!
غرق گذشته شدن اصلا چیز خوبی نیست، از جلو رفتن عقب میندازدمون اما خوبه که ی تلنگر بزنه بهمون، یادمون بیفته مراقب حال امروزمون باشیم.
مراقب حالتون، دلتون و روزای قشنگتون باشین عزیزا😘
روشنک بهروز
ببین من حسودم
نبودما
شدم
چند وقته!
دقیقا از روزی که تو رو دیدم
این یعنی من آدم بدی شدم؟
نمی دونم، خوبه یا بد اما از اون روز به تمام آدمایی که یک میلی متر از من به تو نزدیکترن حسودی می کنم!
روشنک_بهروز
سلام
امیدوارم حال همه ی آدمای روی زمین!
نه! حال تمام موجودات روی زمین خوب باشه!
امروز 9 اسفند سال 1395 هست.
من ی فضای جدید پیدا کردم برای نوشتن و ثبت خودم.
شاید دوستای خوبی اینجا پیدا کنم!
شاید بتونیم همدیگه رو بشناسیم!
و شاید بتونیم کنار هم کارهای خوبی انجام بدیم!
جدا از مدارک و مدارج تحصیلی و علمی
جدا از شخصیت و جایگاه خونوادگی و اجتماعی
و از تموم عناوینِ خوب و بد
من یک "نویسنده" ام.
